، تا این لحظه: 10 سال و 5 روز سن داره

آراد

شروع به صحبت کردنِ آراد

اولین کلمه ایی که یاد گرفتی بگی: هی بود. به زبان فارسی معنی خاصی نداره این هی گفتن ها. اما به زبانِ اینجا، یعنی سلام. به خصوص وقتی توی مغازه ها هستیم و افراد رو می بینی، میگی هی، و اگه جوابی نشنوی، چند بار تکرار می کنی و بالاخره مردم رو به حرف زدن وادار می کنی. خیلی خوش اخلاقی آراد، خیلی. دوستت دارم مامان. به وجودت افتخار می کنم. بابا رو خیلی زود یاد گرفتی بگی، بعد از حدود دو ماه ماممما گفتی. پشت سر هم تکرار می کنی. ماممما، ماممما. چهارمین کلمه به هست. و جدیدا هم میگی. نه نه. این کل کلماتی هست که بلدی.
17 خرداد 1394

چهارده ماهگی آراد

آراد جانم! راه میری عزیزم. هر روز قدم های کوچولوت از روز قبل محکم و محکم تر میشه. به محض اینکه درِ ورودی خونه باز میشه و پدر میاد از سرِکار، میدویی سمت در و قاه قاه می خندی، یعنی من فرار کردم، یه فرار جوجه ای، به خصوص اگه مامان پشت سرت بیاد که بلندتر و بیشتر می خندی. این روزها خیلی بهانه بیرون رفتن میگیری، عاشق این هستی که توی کالسکه بشینی و با هم بریم گردش. به حیوون ها خیلی واکنش نشون میدی، میگی : ایم... چی...، وقتی گربه همسایه رو میبینی، یا توی مسیر پیاده روی سگ ها رو می بینی و یا زاغچه و پرنده های دیگه روی درختان رو که می بینی؛ این صدا رو از خودت در میاری. پلوپز بهترین اسباب بازیت هست عزیزم. سیمش رو می گیری و می کشی دنب...
17 خرداد 1394

نوروز 1394

اولین نوروزت مبارک آرادم. وجودت، همین که هستی، بهترین و باارزش ترین هدیه از خدا بود توی سالی که گذشت.  چون بهترینی، بهترین ها رو از خدای مهربون واست می خوام. اونقدر نمک داری عزیزم. لباس سال نو رو که صبح پوشیدی کلی ذوق زده بودی، به گمونت می خواستیم بریم بیرون، شما هم که دَدَری. تاریخ عکس: 1394/01/01                             ...
1 فروردين 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آراد می باشد